«یلدا» یعنی یک دوستت دارم طولانی از لب‌هایی که یک سال سکوت کرده بودند.

مجموعه اشعار شعله خاموش عشق | هورزاد اسکندری کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع ᎩᎧᏦᎩᏗ
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 35
  • بازدیدها 1,502
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

ᎩᎧᏦᎩᏗ

پرسنل مدیریت
مدیر تالار شعرکده
سطح
15
 
ارسالی‌ها
571
پسندها
5,083
امتیازها
21,973
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #1
به نام خدا
نام مجموعه شعر: شعله خاموش عشق
شاعر: هورزاد اسکندری
قالب: قطعه، غزل
تگ:
منتخب، رتبه سوم مسابقات BPY
IMG_20240826_154615_585.jpg
مقدمه:
نفهمیدی که قلب من
مث موم توی دستاته
این آدم با همه ضعفاش
مث یه کوه باهاته
نفهمیدی که حالم رو
به احوالت گره کردم
اگه حال تو بد باشه
منم خسته و سردم
تو می‌دونستی با رفتن
دلم تو سینه می‌میره
اینو می‌خوام بدونی که
واسه برگشتنت دیره
تو دیدی حال چشمامو
بازم نم دارشون‌ کردی
از هر کاری بدم اومد
تو هی تکرارشون کردی
بهت گفتم دوست دارم
شاید بیشتر از صد بار
توام پس می‌زدی من رو
برات عادی بودش این کار
می‌دونی من همش خواستم
که هر دم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : ᎩᎧᏦᎩᏗ

Kalŏn

پرسنل مدیریت
مدیر تالار شعرکده
سطح
41
 
ارسالی‌ها
9,500
پسندها
40,679
امتیازها
96,873
مدال‌ها
41
  • مدیر
  • #2
•| بسم رب العشق |•

1000008755.jpg

ضمن عرض سلام و خوش آمد خدمت شما شاعر محترم؛ لطفاً قبل از شروع تایپ مجموعه اشعار خود، قوانین بخش را مطالعه کنید.

"قوانین بخش اشعار کاربران"
***
پس از ارسال بیست پست در دفتر شعرتان، می‌توانید درخواست نقد بدهید و از دیدگاه دیگر کاربران درباره اشعارتان، آگاه شوید.

"تاپیك درخواست نقد و بررسی اشعار"
***
پس از گذشت بیست پست از دفتر شعرتان، می‌توانید درخواست تگ دهید و از کیفیت اشعار خود آگاه شوید.
...​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Kalŏn

ᎩᎧᏦᎩᏗ

پرسنل مدیریت
مدیر تالار شعرکده
سطح
15
 
ارسالی‌ها
571
پسندها
5,083
امتیازها
21,973
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #3
دلم می‌خواست که پیشم باشی امشب
تو این لحظه که شعما فوت می‌شه
همین لحظه که قول می‌دم به قلبم
یه روز می‌سوزه غمهاش از تو ریشه
دلم می‌خواست تو پیشم بودی و من
از احساسی که دارم بت‌ می‌گفتم
از این حال عجیب که چند ساله
تو قلبم مونده و چیزی نگفتم
خدا خوب می‌دونه که آرزویی
به جز بودن کنار تو ندارم
فقط می‌خوام کنار تو یه ساعت
چشای خستمو رو هم بذارم
دلم خوش بینه اما عقل من نه
همش میگه محاله ما یکی شیم
دلم تو خواب های خوش می‌بینه
یه روزی در کنار هم "ما" می‌شیم
چی می‌شد که تموم شن این خیالام
یه روزیم تو رو در روم بشینی
یه بارم که شده احوال من رو
با قلبت حسو با چشمات ببینی
چی می‌شد از زبونت بشنوم که
تو هم مثل من این احساسو داری
بهم بگی که جز دوست داشتن من
هیچ احساسی توی قلبت...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : ᎩᎧᏦᎩᏗ

ᎩᎧᏦᎩᏗ

پرسنل مدیریت
مدیر تالار شعرکده
سطح
15
 
ارسالی‌ها
571
پسندها
5,083
امتیازها
21,973
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #4
نمی‌تونم از این احساس
به این آسونیا رد شم
نمی‌تونم شبیه تو
برم با قلب تو بد شم
نمی‌شه که بگم عشقم
شدیداً من دوست دارم
ولی فرداش بگم آهای
من از عشق تو بیزارم
دیگه خسته شدم من از
دورویی‌ها دورنگی‌ها
یه احساسی به من می‌گفت
واسه این عشق نجنگی ها
ولی بی‌اعتنا من باز
واسه این عشق جنگیدم
برای با تو بودن هام
از هیچ چیزی نترسیدم
می‌دونم درک احساسم
برای تو چقدر سخته
می‌دونم باز می‌ری تو
آخه قلب تو بی‌ رحمه
تو بم می‌گی خداحافظ
ولی من دوستت دارم
می‌شه باز مثل اون روزا
بگی تنهات نمی‌ذارم؟

***
آرایه تضاد میان دوستت دارم و بیزارم! و آرایه تناسب میان همین کلمات از این جهت که هر دو احساسات انسانی هستند.
تناسب: دورویی، دو رنگی
 
آخرین ویرایش
امضا : ᎩᎧᏦᎩᏗ

ᎩᎧᏦᎩᏗ

پرسنل مدیریت
مدیر تالار شعرکده
سطح
15
 
ارسالی‌ها
571
پسندها
5,083
امتیازها
21,973
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #5

از وقتی رفتی حال من خوش نیست
احساس من انگار بیماره
قلب عزیزم توی این سینه
هر ساعت و ثانیه تب داره
با رفتنت احساس من کز کرد
آروم نشست کنج این دیوار
می‌خواست بخوابه ساعتی اما
تا صبح بود دائماً بیدار
پشت سر تو بهارم رفت
چیزی نمونده جز غم پاییز
لبخندِ روی صورتم اما
از بوم دل بارون غم لبریز
تو دائماً می‌دیدی اشکم رو
اما نفهمیدی چیه دردم
هر بار که زل می‌زدی به من
شاکی بودی چشمای من سردن
تو باعث سردی من بودی
خاموشی آروم اون احساس
بعد از تو انگار مثل یخ آب شد
اون قلب رنجورِ زیاد حساس
از من بگو جز سنگ چی مونده؟
بی حس به هر چیزی شدم ای وای
بهم بگو حرفت دروغه که
گفتی کسی غیر از منو می‌خوای

***
تناسب میان: بیمار و تب؛ ساعت و ثانیه؛...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ᎩᎧᏦᎩᏗ

ᎩᎧᏦᎩᏗ

پرسنل مدیریت
مدیر تالار شعرکده
سطح
15
 
ارسالی‌ها
571
پسندها
5,083
امتیازها
21,973
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #6
تو هم مثل منی خسته
از این روزای تکراری؟
از این سرمای دوری از
شبا تا صبح بیداری؟
تو هم خیره‌ای هر شب
روی تصویر چت‌هامون؟
چشم می‌دوزی به عکسی که
به جای ماست باهامون؟
مثل ماهی که تو تنگه
ولی فکرش پیشه دریاست
فکرت پر شده از من
گرچه دوری بین ماست؟
تو هم با فکر من هر شب
خودت رو دست خواب می‌دی؟
بگو تو هم منو امشب
توی خواب می‌دیدی؟
تصور می‌کنی من رو
توی هر لحظه و ساعت
اما من پیشت نیستم
واسه این می‌شی ناراحت
تصور می‌کنی هر شب
که تو آغوش تو خوابم
ولی تو واقعیت من
یه بند تا صبح بیدارم
همیشه توی عکسامون
داریم یک بند می‌خندیم
ولی ما از درونمون
به قد کوه پردردیم

***
استعاره: سرمای دوری
تناسب: لحظه و ساعت؛ ماهی، تُنگ، دریا
تضاد...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ᎩᎧᏦᎩᏗ

ᎩᎧᏦᎩᏗ

پرسنل مدیریت
مدیر تالار شعرکده
سطح
15
 
ارسالی‌ها
571
پسندها
5,083
امتیازها
21,973
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #7
ساکت شدی و حس من می‌گه
داری تو از من دور‌تر می‌شی
تو هر قدم فاصله با من
یک میل به اون نزدیک‌تر می‌شی
بار سفر بسته بودی و
من فکر می‌کردم که می‌مونی
تو ماه و قلب آسمون هستی
می‌ری بدون اونو می رنجونی
داری می‌ری با هر قدم از تو
توی تنم گردباد می‌پیچه
این آخرین حرفت «خداخافظ»
آتیش می‌شه تو قلب می‌شینه
***
استعاره: نشستن آتش
تناسب: دور‌تر، نزدیک‌تر، میل، قدم؛ ماه و آسمون؛ آتیش و گردباد
 
امضا : ᎩᎧᏦᎩᏗ

ᎩᎧᏦᎩᏗ

پرسنل مدیریت
مدیر تالار شعرکده
سطح
15
 
ارسالی‌ها
571
پسندها
5,083
امتیازها
21,973
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #8

چیزی نمی‌گی خوب می‌فهمم‌
که فاصله داری از احساسم
چیزی نمی‌گی چون که می‌دونی
روی سکوتت سخت حساسم
دائم می‌گفتم نه حواسم هست
نه نه قلبم رو نمی‌بازم
حالا ببین جوری شدم حتی
شکل غمت رو خوب می‌شناسم
گفتی که آخر عاشقت می‌شم
من دائماً انکار می‌کردم
چون تو تموم لحظه‌ها داشتم
با عشق تو پیکار می‌کردم
عاشق شدم اما غلط کردم
جنس تو از خورشید و پرنوره
کل وجود من یخ و آبه
سرمای من قلبو می‌لرزونه

***
استعاره: شکل غم
تناسب: خورشید و نور؛ یخ، آب و لرزش، سرما
 
آخرین ویرایش
امضا : ᎩᎧᏦᎩᏗ

ᎩᎧᏦᎩᏗ

پرسنل مدیریت
مدیر تالار شعرکده
سطح
15
 
ارسالی‌ها
571
پسندها
5,083
امتیازها
21,973
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #9

با من می‌جنگی و حواست نیست
من اونم که شدیداً دوستت دارم
خنجر گرفتی رو به احساسم
می‌خوای زخمیم کنی تا دست بردارم
با من می‌جنگی و حواست نیست
من یوسف افتاده تو چاهم
نگاهت رو بده سمت دل من که
تو قعره زندگی بدجور تنها اَم
شمشیر گرفتی سمت قلب من
اما عزیزم احتیاجی نیست
دستای من بالاست تسلیمم
به خون و خونریزی نیازی نیست
همیشه می‌گفتی که آدم‌ ها
هرگز با دنیاشون نمی‌جنگن
اما یه وقتی هست که می‌بینی
با دشمناشون سخت بی‌رحمن
صب کن ببینم من شدم دشمن؟
اما این اصلاً عادلانه نیست
جونم رو تو با تیر سوزوندی
این کارت اصلاً عاشقانه نیست

***
تناسب: خنجر، زخم، خون، خونریزی، جنگ، دشمن، شمشیر
تلمیح: اشاره به داستان حضرت یوسف
ایهام: دنیا

 
آخرین ویرایش
امضا : ᎩᎧᏦᎩᏗ

ᎩᎧᏦᎩᏗ

پرسنل مدیریت
مدیر تالار شعرکده
سطح
15
 
ارسالی‌ها
571
پسندها
5,083
امتیازها
21,973
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #10
یه لحظه فقط شونه هاتو بیار
اجازه بده تکیه گاهم بشه
چرا هر دفعه دور می‌شی از دلم؟
مگه گَرد و خاکه قلبم چشه؟
تو حرف می‌زنی تک‌ تک جمله هات
اوضاع من رو وخیم می‌کنه
کاری کن دوباره بخندن لبام
مگه آخه جز تو کی می‌تونه؟
یه لحظه فقط شونه هاتو بیار
فرصت می‌خوام تا آرامشو حسش کنم
فقط چند لحظه بهم وقت بده
نفس هاتو باید که لمسش کنم
***
حس آمیزی: لمس نفس
 
آخرین ویرایش
امضا : ᎩᎧᏦᎩᏗ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
عقب
بالا