متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

دلنوشته رَفتَن نآمِه | ashki911 کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Alef_Gaf
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 40
  • بازدیدها 1,748
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Alef_Gaf

مدیر بازنشسته
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,906
پسندها
24,597
امتیازها
53,373
مدال‌ها
22
سن
23
  • نویسنده موضوع
  • #1
به نام افریدگار گیتی
مجموعه دلنوشته های (رفتن نامه)
نویسنده:ashki911
مقدمه:رفتن دیده ای ؟
من دیده ام
انقدر دیدنش سخت است
که گوشت های تنت
همچون شمعی در حال سوختن
اب میشود
رفتن که ببینی
دیگر خوابت نمیبرد
بلکه کابوس تو را میبرد
کابوس رفتن
وتوهرشب دراین کابوس جان میدهی
ودوباره ودوباره
سکانس رفتنت تداعی میشود
بگو تا کجا باید بروی؟
که دگر تکرار نکنی مرگ مرا
63991
 
آخرین ویرایش
امضا : Alef_Gaf

Alef_Gaf

مدیر بازنشسته
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,906
پسندها
24,597
امتیازها
53,373
مدال‌ها
22
سن
23
  • نویسنده موضوع
  • #2
شده ام درختی خسته
در وسط حیاطی کوچک
تنها امیدم تویی،یک برگ خزان دیده
که هر بار بادی می وزد وتو قصد رقتن ودل کندن میکنی
بند دلم میکند
***
تقدیم به:
GHAZAL NAROUEI غزل نارویی

 
آخرین ویرایش
امضا : Alef_Gaf

Alef_Gaf

مدیر بازنشسته
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,906
پسندها
24,597
امتیازها
53,373
مدال‌ها
22
سن
23
  • نویسنده موضوع
  • #3
برگ های زرد زندگی ام را
در لابلای سفرنامه تلخ رفتنت جای داده ام
هر روز مانند دیوانه ها ورق میزنم
وپاییز رفتنت را مرور میکنم
حکم این مرور همانند پاشیدن نمک به روی زخم است
زخم هایی که از خاطرات تیغ دارت برایم به یادگار گذاشتی
***
I'm.JãS❀ jasmine
 
آخرین ویرایش
امضا : Alef_Gaf

Alef_Gaf

مدیر بازنشسته
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,906
پسندها
24,597
امتیازها
53,373
مدال‌ها
22
سن
23
  • نویسنده موضوع
  • #4
الا یا ایها الساقی
چرا جلو دارش نمی شوی؟
مگر نمی بینی؟
که با رفتنش
جان می دهم!
الا یا ایها الساقی
می بینی؟
که بعد از رفتنش
پریشان شدحالم
همانند موهایش
الا یا ایها الساقی
دیدی ؟
که با رفتنش
خط کشید به روی ارزوهایم
الا یا ایها الساقی
انقدر تنهایم
چون تو
که خودم برای
حال زارم
می گریم
***
| FariDeh | F381
 
آخرین ویرایش
امضا : Alef_Gaf

Alef_Gaf

مدیر بازنشسته
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,906
پسندها
24,597
امتیازها
53,373
مدال‌ها
22
سن
23
  • نویسنده موضوع
  • #5
مقصد من چشمان تو بود
مقصد تو چه بود ؟
که اینگونه شتابان رفتی؟
***
mahia.a mahia.a
 
آخرین ویرایش
امضا : Alef_Gaf

Alef_Gaf

مدیر بازنشسته
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,906
پسندها
24,597
امتیازها
53,373
مدال‌ها
22
سن
23
  • نویسنده موضوع
  • #6
وقتی که رفتی
سال کبیسه بود،
فصل برگ ریزان خدا بود
که رفتی
حواست نبود
وقتی که داشتی میرفتی
نزدیک تولدم بود
و رفتی
روزی که رفتی
بعد از ان من
نه سال های کبیسه را نیک می دارم
نه فصل زرد خدا،
فصل عاشقی می پندارم
بعد از رفتنت
دیگر تولد برای خودم نمی گیرم
بعد از رفتنت
من عمرم را دوست ندارم
***
Didar Didar

 
آخرین ویرایش
امضا : Alef_Gaf

Alef_Gaf

مدیر بازنشسته
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,906
پسندها
24,597
امتیازها
53,373
مدال‌ها
22
سن
23
  • نویسنده موضوع
  • #7
به کجا میروی؟
رفتنت بهر چه بود؟
میدانم
قصدت فقط
آزردن این
دل دیوانه بود
***
Maede Shams MAEE_A
 
آخرین ویرایش
امضا : Alef_Gaf

Alef_Gaf

مدیر بازنشسته
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,906
پسندها
24,597
امتیازها
53,373
مدال‌ها
22
سن
23
  • نویسنده موضوع
  • #8
دیشب خواب دیدم
در دشتی پر از گل نشسته ام
پراز گل های سفید!
همان رنگی که دوستش داری
دسته دسته گل ها را میچینم
وتند تند بهم می بافمشان
از ان تاجی برایت درست میکنم
تاجی برای تو،پادشاه قلبم
تو می آیی
عطرت،همان رایحه ای است
که دوستش دارم
دستانم را بالا می اورم
تا برگزینمت به عنوان
پادشاه قلبم وامپراطوری برایت بهم بزنم
اما ناگهان از خواب پریدم
تورفته بودی!
تاج گل در دستانم خشکید!
***
اشک سرخ اشک سرخ
 
آخرین ویرایش
امضا : Alef_Gaf

Alef_Gaf

مدیر بازنشسته
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,906
پسندها
24,597
امتیازها
53,373
مدال‌ها
22
سن
23
  • نویسنده موضوع
  • #9
وقت رفتنت
آسمان شاهدبود
شاهد تو نه!
شاهد من بود
شاهد چشمان بارانی ام
که بعد از رفتنت
عادات روزانه اش شده
خون گریه کردن
روزهایی که بعد از رفتنت
جز غم
الگوریتم دیگری
در چنته ندارد
***
NEGIN_R n-e-g-i-n
 
آخرین ویرایش
امضا : Alef_Gaf

Alef_Gaf

مدیر بازنشسته
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,906
پسندها
24,597
امتیازها
53,373
مدال‌ها
22
سن
23
  • نویسنده موضوع
  • #10
در مسیر رسیدن به تو
پیله تنهایی ام را رشته کردم
وتو هر چه را که رشته کرده بودم
پنبه کردی!
واز ان شالی برای خودت بافتی
شالی از تنهایی من
وانداختی به دور گردنت
که نکند در مسیر رفتن
سرما بخوری!​
 
امضا : Alef_Gaf
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا