میدانی دیگر شوق و ذوقی برای ادامه زندگی ندارم... .
و باید قبول کنیم که بالا رفتن سن یک «ویران شده»، رابطهی مستقیمی دارد با بیذوقتر شدنش نسبت به زندگی...!
آری، من خیلی چیزها را بلد نیستم!
من بلد نیستم وقتی دلم گرفت، با کسی دردل کنم، بلد نیستم وقتی بیپناه بودم به کسی پناه ببرم؛ من عادت کردهام همه جا قوی باشم و این بیشتر از همیشه مرا ضعیف میکند... .