متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

روی سایت دلنوشته‌ی صندلی انتظار | REIHANE_F کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع R.FANAYI
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 34
  • بازدیدها 2,133
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

R.FANAYI

کاربر حرفه‌ای
سطح
35
 
ارسالی‌ها
1,900
پسندها
32,436
امتیازها
64,873
مدال‌ها
36
  • نویسنده موضوع
  • #31
***
تو خسته نشده‌ای؟
به ولله که خواب هم اندازه‌ی خودش را دارد!
می‌دانستی این روزها
کمر مادرت زیر خرج بیمارستان خم شده؟
می‌دانستی این روزها
یک روز در میان در حرم امام رضا می‌خوابم؟
و تلخ‌تر از همه آن‌جاست که فردا باز منم و یک صندلیِ انتظار!
باز تویی و نفس‌هایت که هر لحظه سخت‌تر بالا می‌آیند... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

R.FANAYI

کاربر حرفه‌ای
سطح
35
 
ارسالی‌ها
1,900
پسندها
32,436
امتیازها
64,873
مدال‌ها
36
  • نویسنده موضوع
  • #32
***
امروز دخترک پرسید:
- چرا هر روز می‌رین و دوباره میاین؟
خنده‌دار بود، و من خندیدم!
نمی‌دانست جانم روی تخت خوابیده و این را می‌پرسید.
نمی‌دانست، گر می‌دانست نمی‌پرسید... .
آخر چه‌کسی بی‌جان زنده می‌ماند که من بمانم؟!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

R.FANAYI

کاربر حرفه‌ای
سطح
35
 
ارسالی‌ها
1,900
پسندها
32,436
امتیازها
64,873
مدال‌ها
36
  • نویسنده موضوع
  • #33
***
امروز این‌جا،
روی صندلیِ انتظار نشسته‌ام
و به دست‌هایمان که به یک‌دیگر پیوند خورده‌اند نگاه می‌کنم... .
آن روزها، همین‌جا، در همین ساعت
دست در دست یک‌دیگر رویِ همین صندلی می‌نشستیم
و موج‌های دریا را از صدای خنده‌هایمان مستفیض می‌کردیم... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

R.FANAYI

کاربر حرفه‌ای
سطح
35
 
ارسالی‌ها
1,900
پسندها
32,436
امتیازها
64,873
مدال‌ها
36
  • نویسنده موضوع
  • #34
***
امروز دیگر تمام شدم،
صدای بوق ناقوس مرگم بود... .
و حال من رویِ همان صندلی،
همان ساعت که قرار داشتیم و تو نیامدی نشسته‌ام.
نشسته‌ام و فکر می‌کنم،
به دست‌هایی که با یک تصادف جدا شدند،
به قلبم که برخلاف میل باطنی‌ام هنوز می‌تپد!
فکر می‌کنم، و در عجبم که چرا هرچه سیگار آتش می‌زنم،
دردهایم دود نمی‌شوند!
نشسته‌ام و به موج‌ها خیره می‌شوم،
تا شاید قلبِ دیوانه‌ام دست از دلتنگی
برای همان نفس‌های تکه پاره‌ای که حال دیگر نمی‌کشی،
بردارد... !

پایان
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

G.ASADI

مدیر بازنشسته
سطح
38
 
ارسالی‌ها
1,254
پسندها
41,149
امتیازها
60,573
مدال‌ها
24
  • #35
1604771228810.png
 
امضا : G.ASADI
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا