متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

روی سایت مجموعه دلنوشته‌ها‌ی می‌دانم که می‌دانی | YASAMAN.6 کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع YASAMAN.RAZIYAN
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 36
  • بازدیدها 1,958
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

YASAMAN.RAZIYAN

مدیر بازنشسته
سطح
22
 
ارسالی‌ها
3,294
پسندها
13,427
امتیازها
45,473
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #1
Lمیدانم که میدانی.jpg
به نام حق
نام مجموعه: می‌دانم که می‌دانی
نام نویسنده: yasaman
نام ویراستار: *TaKi*
تگ: محبوب
مقدمه:
بیا و بشماریم فاصله‌ها را، فاصله‌هایی که مرا پیر کردند و تو را راحت.
می‌دانم که می‌دانی!
پانصد و پانزده روز است که دستانم، دستان قویت را لمس نکرده؛
پانصد و پانزده روز است که در کنج اتاق می‌نشینم و
چشمانم خیره به قاب عکسِ کوچکت
به خواب می‌روند.​
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : YASAMAN.RAZIYAN

G.ASADI

مدیر بازنشسته
سطح
38
 
ارسالی‌ها
1,254
پسندها
41,149
امتیازها
60,573
مدال‌ها
24
  • #2
•| بسم رب القلم |•

آنچه از دل برآید، لاجرم بر دل نشیند...

614507_55d8129b2b3bd338171f79aeb97b64bc.jpg


نویسنده‌ی عزیز، بی‌نهایت خرسندیم که دلنوشته‌های زیبایتان را در انجمن «یک رمان» به اشتراک می‌گذارید.
خواهشمندیم پیش از پست‌گذاری و شروع دلنوشته‌، قوانین بخش «دلنوشته‌های کاربران» را به خوبی مطالعه بفرمایید.

"قوانین بخش دلنوشته‌ی کاربران"

پس از گذشت حداقل ۲۰ پست از دل‌نوشته، می‌توانید در تاپیک زیر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : G.ASADI

YASAMAN.RAZIYAN

مدیر بازنشسته
سطح
22
 
ارسالی‌ها
3,294
پسندها
13,427
امتیازها
45,473
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #3
***
می‌دانم که می‌دانی درنبودت چه کشیدم و چه اشک‌ها که نریختم.
پانصد و پانزده روز است که در نبودت می‌ریزد و تو نیستی که بگویی
لعنت به من که باعث این اشک‌هایت هستم.​
 
امضا : YASAMAN.RAZIYAN

YASAMAN.RAZIYAN

مدیر بازنشسته
سطح
22
 
ارسالی‌ها
3,294
پسندها
13,427
امتیازها
45,473
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #4
***
می‌دانم که تو می‌دانی هرشب درهمان زمان همیشگی برایت می‌خوانم،
از همان شعر‌های همیشگی، شعرهایی که وقتی شروعش می‌کردم
با خنده‌هایت به پایان می‌رسید و من دستانم را روی لب‌هایم می‌فشردم
که مبادا با حرف‌هایم، خنده‌ات را قطع کنم
و من از همان منبع آرامش محروم شوم.
 
امضا : YASAMAN.RAZIYAN

YASAMAN.RAZIYAN

مدیر بازنشسته
سطح
22
 
ارسالی‌ها
3,294
پسندها
13,427
امتیازها
45,473
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #5
***
کاش کمی از همان روزها برایم بگویی؛
روزهایی که می‌گفتی اگر نباشی نیستم
و تا هستی کنارت‌ هستم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : YASAMAN.RAZIYAN

YASAMAN.RAZIYAN

مدیر بازنشسته
سطح
22
 
ارسالی‌ها
3,294
پسندها
13,427
امتیازها
45,473
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #6
***
کاش قلب بی‌قرارم آرام شود.
می‌دانی درد این قلب چیست؟!
آری، بازهم می‌دانم که می‌دانی
درد این قلب تنهایی از یار است و بس.
 
امضا : YASAMAN.RAZIYAN

YASAMAN.RAZIYAN

مدیر بازنشسته
سطح
22
 
ارسالی‌ها
3,294
پسندها
13,427
امتیازها
45,473
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #7
***
ای‌کاش بودی و
زمزمه‌وار در گوشم می‌گفتی
مسکنِ سردرد‌هایم،
برایم بخوان.
بخوان وآرامم کن.
 
امضا : YASAMAN.RAZIYAN

YASAMAN.RAZIYAN

مدیر بازنشسته
سطح
22
 
ارسالی‌ها
3,294
پسندها
13,427
امتیازها
45,473
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #8
***
درگیر چشمان طوسیت هستم.
هنوز هم نتوانستم
از آن چشم‌های گیرایت دل بکنم،
حتّی پشت این قاب‌های کوچک.
 
امضا : YASAMAN.RAZIYAN

YASAMAN.RAZIYAN

مدیر بازنشسته
سطح
22
 
ارسالی‌ها
3,294
پسندها
13,427
امتیازها
45,473
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #9
***
درگیر این قلب وا مانده‌ام.
که بسیار بر وجودم غر می‌زند و
من فقط با نشان دادن عکس‌هایت آرامش می‌کنم!
 
امضا : YASAMAN.RAZIYAN

YASAMAN.RAZIYAN

مدیر بازنشسته
سطح
22
 
ارسالی‌ها
3,294
پسندها
13,427
امتیازها
45,473
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #10
***
می‌دانم که می‌دانی،
اما من باز هم برایت می‌گویم
از هر چه که در این پانصد و پانزده روز
برسرم آوردی و دم برنیاوردی!
 
امضا : YASAMAN.RAZIYAN
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا