- ارسالیها
- 166
- پسندها
- 1,195
- امتیازها
- 6,463
- مدالها
- 8
- نویسنده موضوع
- #21
یه هفته از اومدن من و چهار روز از روزی که زمین لرزه اومده بود می گذشت همه چی نرمال بود، و همه طبق برنامه پیش می رفتیم روزا و ساعتایی که کلاس داشتیم می رفتیم بعد اتمام آخرین کلاس استراحت می کردیم؛ امروز تعطیلیم و میتونیم خیلی راحت استراحت کنیم فردا و پسفردام آخر هفته رو صندلی میز تحریرم نشسته بودم و داشتم نقاشی می کشیدم؛ نقاشی کشیدن کاری میکرد تا زیاد به اتفاقات اخیر فکر نکنم با زدن در به طرفش برگشتم با شنیدن اجازه من سارا در اتاقو باز کرد.
- پایین جلسه همه باید باشن زود بیا
سرمو تکون دادم و سویشرت آبیمو از پشتی صندلی برداشتم و دنبال سارا رفتم.
همه تو سالن وایستاده بودن و منتظر معاون و جیم و خانم کارولی بودن منم رفتم کنار آنالی و بقیه گوشه سالن ایستادم با اومدن معاون و مدیر همه پچ پچ...
- پایین جلسه همه باید باشن زود بیا
سرمو تکون دادم و سویشرت آبیمو از پشتی صندلی برداشتم و دنبال سارا رفتم.
همه تو سالن وایستاده بودن و منتظر معاون و جیم و خانم کارولی بودن منم رفتم کنار آنالی و بقیه گوشه سالن ایستادم با اومدن معاون و مدیر همه پچ پچ...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.