- ارسالیها
- 166
- پسندها
- 1,195
- امتیازها
- 6,463
- مدالها
- 8
- نویسنده موضوع
- #31
از امروز کلاسام به طور جدی شروع میشدن و من حتی نمیدونم چجور باید به کمک جادوم یه شمعو روشن کنم.
لباس فرممو پوشیدم از اتاق بیرون اومدم امروز اولین کلاسم کلاس کنترل جادوی، تو کلاس نشسته بودم و خان لی هوان داشت از قدمت جادو می گفت
- خب بچه ها اونایی که تازه اومدن فهمیدن جادو چی هست
بچه ها همه در حال تمرین جادو بودن و من همچنان جلوی یه شمع ایستاده بودم و نمیدونستم چجوری باید روشنش کنم
- کریستال هنوز موفق نشدی؟!
به طرف خانم لی هوان برگشتم
- آه خب راستش نمیدونم چجور باید اینکارو انجام بدم
بهم لبخند زد و گفت:
- درسته فقد باید تمرکز کنی و جادوتو به بیرون راهنمایی کنی و ازش بخوای کمکت کنه باید جادوتو به طور کامل آزاد کنی مادرت قدرتمند ترین جادوگر تاریخ بوده
و بعد گفتن این حرفا رفت واقعا داشت حرصم...
لباس فرممو پوشیدم از اتاق بیرون اومدم امروز اولین کلاسم کلاس کنترل جادوی، تو کلاس نشسته بودم و خان لی هوان داشت از قدمت جادو می گفت
- خب بچه ها اونایی که تازه اومدن فهمیدن جادو چی هست
بچه ها همه در حال تمرین جادو بودن و من همچنان جلوی یه شمع ایستاده بودم و نمیدونستم چجوری باید روشنش کنم
- کریستال هنوز موفق نشدی؟!
به طرف خانم لی هوان برگشتم
- آه خب راستش نمیدونم چجور باید اینکارو انجام بدم
بهم لبخند زد و گفت:
- درسته فقد باید تمرکز کنی و جادوتو به بیرون راهنمایی کنی و ازش بخوای کمکت کنه باید جادوتو به طور کامل آزاد کنی مادرت قدرتمند ترین جادوگر تاریخ بوده
و بعد گفتن این حرفا رفت واقعا داشت حرصم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش