روی سایت در پس عاشقانه های پوچ|مهدیه احمدی کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع مهدیه احمدی
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 42
  • بازدیدها 1,449
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

مهدیه احمدی

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
23/6/18
ارسالی‌ها
2,701
پسندها
50,562
امتیازها
66,873
مدال‌ها
42
سطح
38
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
نام دلنوشته: در پس عاشقانه‌های پوچ
نویسنده: مهدیه احمدی
ویراستار: ..TaraɲΘm..

تگ: منتخب


46469

مقدمه: روزی بود عاشقانه هم را می‌پرستیدیم.
روزی بود که جز نگاه هم هیچ‌کس را نگاه نمی‌کردیم،
اما حال...
نگاهمان دنبال هم می‌گردد؛ در ذهن یاد عشق خود می‌افتیم و لبخند می‌زنیم...
ما در پی عاشقانه‌های پوچمان دنبال خاطرات کم‌رنگ‌مان می‌گردیم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : مهدیه احمدی

مهدیه احمدی

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
23/6/18
ارسالی‌ها
2,701
پسندها
50,562
امتیازها
66,873
مدال‌ها
42
سطح
38
 
  • نویسنده موضوع
  • #2
سرانجام ما دوتا، میان لجبازی بچه‌گانه هر دو گم شد.
نه من تو را پیدا کردم، نه تو مرا،
نه تو به من رسیدی، نه من به تو،
سرنوشت ما مثل لیلی و مجنون مثل شیرین و فرهاد...
ما دوتا عاشق و خسته، من هنوز به فکر آن روزهای خوش،
من هنوز باورم نشده ما به هم نرسیدیم.
اگر بین ما دوتا حسود نبود، اگه بین دلمان یک دلی بود،
ما دوتا با عشق پاک خودمان به هم می‌رسیدیم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : مهدیه احمدی

مهدیه احمدی

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
23/6/18
ارسالی‌ها
2,701
پسندها
50,562
امتیازها
66,873
مدال‌ها
42
سطح
38
 
  • نویسنده موضوع
  • #3
ای‌کاش عاشقانه‌های من در حد جزئی از خاطراتت می‌ماند،
ای‌کاش میان بودن و نبودن، بودن جز انتخاب نهایی‌ات بود،
نمی‌دانم چرا رفتی، تو حرف عاشقی زدی و رفتی،
بعضی مواقع حس می‌کنم این من بودم که تو را در گرداب عشق با خود نکشیدم، تا با هم در عشق هم غرق شویم.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : مهدیه احمدی

مهدیه احمدی

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
23/6/18
ارسالی‌ها
2,701
پسندها
50,562
امتیازها
66,873
مدال‌ها
42
سطح
38
 
  • نویسنده موضوع
  • #4
به گمانم کوچه‎های خاطرات ما دو نفر، به‌هیچ‌عنوان خاک غم ندارد،
من که هرلحظه در آن کوچه‌ها قدم می‌زنم، می‌دانم تو کنارم راه می‌آیی و با من کنار خاطرات می‌مانی، همین گذر ماست که غم را در کوچه‌های خاطراتمان راه نداده است.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : مهدیه احمدی

مهدیه احمدی

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
23/6/18
ارسالی‌ها
2,701
پسندها
50,562
امتیازها
66,873
مدال‌ها
42
سطح
38
 
  • نویسنده موضوع
  • #5
سرگردان عشق تو ماندم؛ در کوچه‌های دلم، بعد از سال‌ها...
هنوز دنبال راهی که شاید به تو برسد می‌گردم...
می‌دانم دیگر راهی نیست، چون خودمان عشقمان را در دلمان به مرگ رساندیم،
اما لعنتی هنوز شعله‌هایش جگرم را به آتش می‌کشد.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : مهدیه احمدی

مهدیه احمدی

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
23/6/18
ارسالی‌ها
2,701
پسندها
50,562
امتیازها
66,873
مدال‌ها
42
سطح
38
 
  • نویسنده موضوع
  • #6
گاهی بی‌گدار به آب زدن به نفع نیست.
ما بد موقع به فکر محک زدن خودمان افتادیم،
بی‌خبر از دل شکننده هم، بی‌منطق هم را سنجیدیم.
رفتیم تا شاید دیگری برگردد و هنوز هم مانده‌ایم منتظر دیگری.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : مهدیه احمدی

مهدیه احمدی

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
23/6/18
ارسالی‌ها
2,701
پسندها
50,562
امتیازها
66,873
مدال‌ها
42
سطح
38
 
  • نویسنده موضوع
  • #7
زمانه عوض شده، دیگر مانند گذشته‌ها نیست هم را امتحان کنند؛ حال می‌مانند امتحان پیشکش. کار ما احمقانه بود و بس. ما نماندیم و در تمام خود به دنبال نیمه گم‌شده می‌گردیم و چه حیف که نیستی و نیستم کنار تو.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : مهدیه احمدی

مهدیه احمدی

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
23/6/18
ارسالی‌ها
2,701
پسندها
50,562
امتیازها
66,873
مدال‌ها
42
سطح
38
 
  • نویسنده موضوع
  • #8
در پس‌کوچه‌های دل قدم زدن با یاد تو مرا جان تازه می‌دهد خیال تو...
در عمق عشقت قلبم نفس می‌گیرد، در صدای ضربان قلب تو...
تو نیستی اما خاطرت به من جان می‌دهد،
من برای تو و تو برای من، نگاهت برای من، می‌دانم زنده‌ای برای من.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : مهدیه احمدی

مهدیه احمدی

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
23/6/18
ارسالی‌ها
2,701
پسندها
50,562
امتیازها
66,873
مدال‌ها
42
سطح
38
 
  • نویسنده موضوع
  • #9
گاهی در خیالم صدای نفس‌هایت را کنار گوشم می‌شنوم،
گاهی تو را با چشمان بسته می‌بینم،
گاهی دوست ندارم چشمانم را باز کنم، چون نگاهم در نگاه خیال تو خیره است و بس.
من نگاهت را حتی در خیال هنوز بعد از سال‌ها دوست دارم.
من تو را در خیال کنارم می‌بینم.
من کنارت هستم، اما در مه غلیظ هستی، دستم را نمی‌گیری ولی...
صدای قلبت... می‌دانم هنوز برای من است.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : مهدیه احمدی

مهدیه احمدی

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
23/6/18
ارسالی‌ها
2,701
پسندها
50,562
امتیازها
66,873
مدال‌ها
42
سطح
38
 
  • نویسنده موضوع
  • #10
لابه‌لای خاطرات گذشته قدم می‌زنم؛ امشب دلم پاییز می‌خواهد...
پاییز برای من حکم عشق دارد، نه حکم غم...
پاییز فصل عاشقی‌ست برایم، من در پاییز عشق را کنار تو باور کردم...
هرکه می‌گوید فصل خزان، دروغ می‌گوید عاشق نیست...
اگر عاشق بود این‌همه رنگ را در یک‌فصل می‌دید و عاشق می‌شد...
تمام فصل‌ها یک‌رنگ دارد، اما پاییز تمام‌رنگ‌های عاشقی را در خود دارد، پاییز فصل عاشقی‌ست.
برای هرکه نباشد برای من و تو...
فصل دل باختن است، فصل عاشقی‌ست.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : مهدیه احمدی
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا