نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

دلنوشته پیغام های محرمانه | مسیحه کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع مسیحه
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 40
  • بازدیدها 1,629
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

مسیحه

کاربر انجمن
سطح
2
 
ارسالی‌ها
426
پسندها
5,074
امتیازها
21,773
مدال‌ها
1
  • نویسنده موضوع
  • #11
خبر خوش تازه ای نشنیده ام فقط چند روزیست
دلم هوای هوایت را کرده است
خدارا چه دیدی شاید همین امشب
حلقه ی نگین سرخ را به انگشت سکوتم کردم
وباز دوباره در
وهم پیچ وخم شعری ساده گم شوم این نهایت شگفتیست
مثل بوی تند سیگار در مسیر باد اتوبان ....
خبر خاصی نیست جز امشب مهمانی داریم
بوی علفهای خیس میدهد
وخاک باران خورده
وطعم گل رس رود خانه چشمانش
دوماهی سیاه
کفشهایش گلیست
بی تعارف ظرف گیلاس را مقابلش میگذارم
وهسته هایش را میدهم بیاورد برایت
یادت نرود
در باغ بکاریشان ....
پروانه ها جانشانش به این شکوفه های گیلاس است ....
 
امضا : مسیحه

مسیحه

کاربر انجمن
سطح
2
 
ارسالی‌ها
426
پسندها
5,074
امتیازها
21,773
مدال‌ها
1
  • نویسنده موضوع
  • #12
می گذرم ازتو به تلخی صدای
گنجشکی خسته
میروم عزم سفر کرده ام
میخوام کوچ کنم از باغچه اتان
با پاییز وعده ی قرار گذاشته ام مرا باخود ببرد
شنیده بودم گفته ای به زنبورها
گل خشکیده ارزش بو ییدن ندارد
باغچه اتان دلم را میشکند
شبهایش باد تندی میوزد
پرچین هایش تاب نداردند
چه برسد تن نحیفم
اما با این همه هنوز دوستت دارم
می دانی یانه ؟
من این راز محرمانه را به باد نمیگویم تو هم نگو
همه را خبر دارمیکند
بین خودمان بماند میروم
بهار بر میگردم....
 
امضا : مسیحه

مسیحه

کاربر انجمن
سطح
2
 
ارسالی‌ها
426
پسندها
5,074
امتیازها
21,773
مدال‌ها
1
  • نویسنده موضوع
  • #13
عشق من !
امروز صبح قرار بود
چند نامه محرمانه
را بنویسم برای دخترک
باران تا به مهتاب صنوبر طلایی بدهد
عصرش آمد خرد وخسته باطعم تشنگی
نسشته دم ایوان
برای من سیب سرخی گاز زده آورد
گفت این را قناری داد
یاد گار نافرجامی هایش است
دلم لرزید
آن را لای پارچه ی حریر
دل اطلسیم پیچیدم وگذاشتم درون گنجه ی احساساتم
کمی از مورچگان حسود بیمناکم
باشتاب لیوانی آب وپونه به کام دخترک دادم
لبخندش دلم راقرص میکند ....
 
امضا : مسیحه

مسیحه

کاربر انجمن
سطح
2
 
ارسالی‌ها
426
پسندها
5,074
امتیازها
21,773
مدال‌ها
1
  • نویسنده موضوع
  • #14
امروزاز تعابیر واستعاره آرایه های آب وآینه و
ماه وپروانه ونفسهای گیلاس لبریزم
از خواب که میپرم
لبخندت یادآینه می افتد
انعکاسش را روی روشنایی
بی حد وحصر پنجره میبینم
شاپرکی پشت شیشه ی پنچره
بال میزند
پنچره را که میگشایم
ایستاده مقابلم لحن پروازش
خبری دارد
گوش میسپارم
امشب قدیسیان.
وعده دارند
به دعوت این شب نشیان
لباس محجوب خواهران بهشتیان را میپوشم
خواهم رفت ...باید شعری بنویسم از
موهای بافته شده ی کاج پیر
محفلشان محرمانه است
پنجره رامیبندم شاپرک تا شب پیشم مهمان است
وعدگاه شان راتغیر داده اند
باد های مخلاف در کمینند ....
عشقم خودت با رقاصه های بید بیا
وعده ی دیدار آنجا...
 
آخرین ویرایش
امضا : مسیحه

مسیحه

کاربر انجمن
سطح
2
 
ارسالی‌ها
426
پسندها
5,074
امتیازها
21,773
مدال‌ها
1
  • نویسنده موضوع
  • #15
نازک است لایه یخ بسته روی
برکه احساسم
انگار بهار درراه است ....شعرهایم
باطعم شکوفه ها آشنایند ....
 
امضا : مسیحه

مسیحه

کاربر انجمن
سطح
2
 
ارسالی‌ها
426
پسندها
5,074
امتیازها
21,773
مدال‌ها
1
  • نویسنده موضوع
  • #16
به شب چله نشین رسیده ام
به قناعت چراغ شکسته مینگرم
رو به سقف پاره ی سکوت
به همان می پندارم
همان عشق هجران شده ی
هزار ساله ی
پریان دریای خفته
که به عریانی ماهیها میخندند ........
که شبی از نسل غریب
فال ستاره ها می آید
وبرای چشمم توتیای
خاکستر شهابی سوخته
به ارمغان آورده است
 
امضا : مسیحه

مسیحه

کاربر انجمن
سطح
2
 
ارسالی‌ها
426
پسندها
5,074
امتیازها
21,773
مدال‌ها
1
  • نویسنده موضوع
  • #17
او نه از سرزمین آدم نه از نسل حوا
نه از دیار مجنون
اواز غلغله ی باد از تنشهای ابر
از همهمه ی روز از سکوت شب
لفظ قناری را میفهمد
خشم وآتشفشان را بالبخند تری مینگرد
بوسه مینهد بر اشک الماسش....
عشقم را میگویم راز برفهارا نمیگوید به کوه
بالحن سبز علف زار افتی دارد به مهر
شعرم را به تپش تند ضربان قلب گنجشک
میسپارد باسکوت
ادای احترام دارد به سروده های باران باعشق....
 
امضا : مسیحه

مسیحه

کاربر انجمن
سطح
2
 
ارسالی‌ها
426
پسندها
5,074
امتیازها
21,773
مدال‌ها
1
  • نویسنده موضوع
  • #18
چرا این قدر زود گذشت حکم
ستاره ی خطاکار
وعده ی لبخندی دیگر بگذار
جرم ستاره جز چشمک زدنی
ساده بود فقط
توباور نکن دروغ میگوید خورشید
ماه!!گریه نکن
میترسی از دریا؟
من واین گلهای آفتاب گردان برای تسلای خاطرت آمده ایم
باورکن که دلم
همین نزدیکیها
پیش پای گریستن شماست
 
امضا : مسیحه

مسیحه

کاربر انجمن
سطح
2
 
ارسالی‌ها
426
پسندها
5,074
امتیازها
21,773
مدال‌ها
1
  • نویسنده موضوع
  • #19
آه ای دخترک گیسو بلند شعرهایم
چهره ات یاد آور
نگار نگارینم است
تو چرا همچون خزه ای
روی دلم به سبزینگی نشسته ای؟
شالت را میدهی
برای بانوی
سبب ساز احساسم .....
 
امضا : مسیحه

مسیحه

کاربر انجمن
سطح
2
 
ارسالی‌ها
426
پسندها
5,074
امتیازها
21,773
مدال‌ها
1
  • نویسنده موضوع
  • #20
شرح غروبی تشنه
که از تشابیح یخ سر انگشتانش کرخت گشته بود
دستان باد میلرزد وقتی از
جویبار میگذرد
نسیم دل انگیزیست این
دوست داشتن تو....
 
امضا : مسیحه
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا