- ارسالیها
- 221
- پسندها
- 1,612
- امتیازها
- 9,913
- مدالها
- 10
- نویسنده موضوع
- #81
با یک لبخند ازش تشکری کردم، به سمت کمد رفتم و روسریام را جلوی آیینه روی سرم انداخته، پرسیدم:
- چه فیلمی رو میبینند؟
- ساداکو!
تمام موهای تنم سیخ شد:
- اوه شت!
- دیدیش؟
روسریام را پشت گردن گره زدم و جواب دادم:
- آره، خیلی ترسناکه!
با یک لبخند شیطانی به سمتم آمد، انگشتانش را در کمرم کشید و با صدای ترسناکی کنار گوشم پچ زد:
- ساداکوو!
تمام تنم مورمور شد؛ ولی به رویم نیآوردم. خیلی خونسرد گفتم:
- برو اونور، بیمزه!
بلند خندید و از من فاصله گرفت
- بخوام یک چالش روح انجام بدم. موافقی؟
- چهجوری آنوقت؟
ملحفه سفید را از روی تخت برداشت و گفت:
- با این! چطوره؟
نگاهش کردم:
- حال نمیده، این روش خیلی قدیمیه!
- باشه!
و ملحفه را روی تخت انداخت. بجاش یک پیراهن سفید از کمدش برداشت:
- این چطوره؟...
- چه فیلمی رو میبینند؟
- ساداکو!
تمام موهای تنم سیخ شد:
- اوه شت!
- دیدیش؟
روسریام را پشت گردن گره زدم و جواب دادم:
- آره، خیلی ترسناکه!
با یک لبخند شیطانی به سمتم آمد، انگشتانش را در کمرم کشید و با صدای ترسناکی کنار گوشم پچ زد:
- ساداکوو!
تمام تنم مورمور شد؛ ولی به رویم نیآوردم. خیلی خونسرد گفتم:
- برو اونور، بیمزه!
بلند خندید و از من فاصله گرفت
- بخوام یک چالش روح انجام بدم. موافقی؟
- چهجوری آنوقت؟
ملحفه سفید را از روی تخت برداشت و گفت:
- با این! چطوره؟
نگاهش کردم:
- حال نمیده، این روش خیلی قدیمیه!
- باشه!
و ملحفه را روی تخت انداخت. بجاش یک پیراهن سفید از کمدش برداشت:
- این چطوره؟...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش