در حال تایپ رمان عشق دو پهلو | مهسا پناهی (میم پناه) نویسنده افتخاری انجمن یک رمان

[میم پناه]

یاخیرالحافظین

یک شهر دربه‌در شده است از حضورِ تو
یوسف هم اینقَدَر، به خدا مشتری نداشت
#آقای_صباغ_نو_امید

می‌دونیا دوستتون دارم؟

_______________________
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید

اللهم عجل لولیک الفرج

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[میم پناه]

یاخیرالحافظین

قبول کن که مخاطب پسند خواهد شد
به هر زبان بنویسند داستان مرا
#آقای_صباغ_نو_امید

حال دلتون خوب

______________________
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید

اللهم عجل لولیک الفرج

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[میم پناه]

یاخیرالحافظین

تو را گم می‌کنم هر روز و پیدا می‌کنم هر شب
بدین‌سان خواب‌ها را با تو زیبا می‌کنم هر شب
#آقای_بهمنی_محمدعلی

سلام به روی ماهتون... حالتون چطوره؟ هوم؟
توضیحات رو بالای "دودو اسکاچی" براتون نوشتم و اینجا تکرارش نمی‌کنم

__________________
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید

اللهم عجل لولیک الفرج

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[میم پناه]

یاخیرالحافظین

تبی این گاه را، چون کوه سنگین می‌کند آنگاه
چه آتش‌ها که در این کوه برپا می‌کنم هر شب
#آقای_بهمنی_محمدعلی

میشه نظرهای قشنگتون رو بهم بگید؟ هوم؟ پست‌های زیادی تا پایان قصه نمونده.
حال دلتون خوب

_______________________
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید

اللهم عجل لولیک الفرج

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[میم پناه]

یاخیرالحافظین

چه آتش‌ها که در این کوه برپا می‌کنم هر شب
تماشایی است پیچ و تاب آتش‌ها، خوشا بر من
#آقای_بهمنی_محمدعلی

یلداتون پیشاپیش مبارک... و یدونه هم پست هدیه براتون می‌ذارم... نظر بدیدها

______________________
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید

اللهم عجل لولیک الفرج

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[میم پناه]

یاخیرالحافظین

مرا یک شب تحمل کن که تا باور کنی‌ای دوست
چگونه با جنون خود مدارا می‌کنم هر شب
#آقای_بهمنی_محمدعلی

پست جایزه‌ی یلدا...
دوستتون دارم...
وَ هدیه‌ی بعدی یلدا
مثل همیشه با کمک خدا شروع می‌کنیم...

در حال تایپ | رمان دَردَم از یار اَست و دَرمان نیز هَم | مهسا پناهی نویسنده افتخاری انجمن

کد رمان: 5779 ناظر رمان: @M A H D I S خلاصه: «دردم از یار است و درمان نیز هم» قصه‌ی عشقی دیرینه‌ست. عشقی که از شانزده سالگی‌های پناه جوانه می‌زند، همراهش قد می‌کشد و هر روز بیشتر از روز قبل او را در سایه‌ی عظیم خودش حل می‌کند تا جایی که پناه خودش را در این شیفتگی گم می‌کند و درخت پربار علاقه‌اش...

forum.1roman.ir

_____________________
جهت مشاهده متن کامل باید عضو انجمن شوید

اللهم عجل لولیک الفرج
حیف که خوب حمایت نمی‌کنید و نظر نمی‌ذارید، وگرنه یه پست دیگه هم می‌ذاشتم

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.