- ارسالیها
- 518
- پسندها
- 5,554
- امتیازها
- 21,773
- مدالها
- 15
- نویسنده موضوع
- #211
بیخیال ترسوخان شدم و سمت آرتام برگشتم، اونم با یه لبخند پت و پهن.
یا خدا قیافش رو چه برزخی، به زور خندم رو خوردم، اما حقشه.
- چیه آقا آرتام چی شده؟
منم مثلآ چیزی نمیدونم الکی حالا.
آرتام: هارپاک چی میگفت؟
- نشنیدی مگه؟
- لوس بازی در نیار نهال اصلاً حوصله ندارم.
- وا خوب تو حوصله نداری به من چه، آقا من گشنمه رفتم غذا بخورم "good by".
تو همین عین که داشتم از اتاق خارج میشدم براش دست هم تکون دادم که یهو دستم رو گرفت و من رو به سمت خودش کشید.
- آخ! چته؟ دستم رو کندی.
از بین دندونهای قفل شدهاش عصبی غرید:
- با من شوخی نکن نهال، الان که دیگه همه چی تموم شده بهونهات چیه؟ ها!
- وا بهونه چی؟ کشک چی؟
آرتام که دید عین خیالمم نیست نفسش رو با حرص خارج و دستم رو ول کرد، از اتاق...
یا خدا قیافش رو چه برزخی، به زور خندم رو خوردم، اما حقشه.
- چیه آقا آرتام چی شده؟
منم مثلآ چیزی نمیدونم الکی حالا.
آرتام: هارپاک چی میگفت؟
- نشنیدی مگه؟
- لوس بازی در نیار نهال اصلاً حوصله ندارم.
- وا خوب تو حوصله نداری به من چه، آقا من گشنمه رفتم غذا بخورم "good by".
تو همین عین که داشتم از اتاق خارج میشدم براش دست هم تکون دادم که یهو دستم رو گرفت و من رو به سمت خودش کشید.
- آخ! چته؟ دستم رو کندی.
از بین دندونهای قفل شدهاش عصبی غرید:
- با من شوخی نکن نهال، الان که دیگه همه چی تموم شده بهونهات چیه؟ ها!
- وا بهونه چی؟ کشک چی؟
آرتام که دید عین خیالمم نیست نفسش رو با حرص خارج و دستم رو ول کرد، از اتاق...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش توسط مدیر