مشاعره مشاعره با اشعار مولانا

[M.Fakher]

این آتش عشق می‌پزاند ما را‌

هر شب به خرابات کشاند ما را...

ای دلبر و مقصود ما ای قبله و معبود ما
آتش زدی در عود ما نظاره کن در دود ما

 

[سَنا]

ای دلبر و مقصود ما ای قبله و معبود ما
آتش زدی در عود ما نظاره کن در دود ما

ای قد و بالایت هوس، بر آتشم آبی فشان
گیسوی تو، چشمان تو، مژگان تو رنگ شبان

 

[M.Fakher]

ای قد و بالایت هوس، بر آتشم آبی فشان
گیسوی تو، چشمان تو، مژگان تو رنگ شبان

نی تن را همه سوراخ چنان کرد کف تو
که شب و روز در این ناله و غوغاست خدایا

 

[سَنا]

از درد تو هیچ روی درمانم نیست

درمان که کند مرا که دردم هیچست...

 

[M.Fakher]

از درد تو هیچ روی درمانم نیست

درمان که کند مرا که دردم هیچست...

تا به شب امروز ما را عشرتست
الصلا ای پاکبازان الصلا

 

[(فاطمه1381)]

تا به شب امروز ما را عشرتست
الصلا ای پاکبازان الصلا

آن صبح سعادت ها چون نورفشان آید
آن گاه خروس جان در بانگ و فغان آید

 

[MILAN]

در غم ما روزها بیگاه شد
روز‌ها با سوز‌ها همراه شد

 

[(فاطمه1381)]

در غم ما روزها بیگاه شد
روز‌ها با سوز‌ها همراه شد

دو کاشانه ا‌ست در عالم
یکی دولت یکی محنت
به ذات حق که آن عاشق
از این هر دو به در باشد

 

[m.sina]

دلا از حد خود مگذر برون کن باد را از سر
به خاک کوی او بنگر ببین صد خونبهای تو
اگر ریزم وگر رویم چه محتاج تو مه رویم
چو برگ کاه میپرم به عشق کهربای تو​

 

[YASAMAN.RAZIYAN]

واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می کنند

چون به خلوت می روند آن کار دیگر میکنند​