مشاعره مشاعره با اشعار شاعران

[شَفَــق]

ثنا و حمد بی پایان خدارا
که صنعش در وجود آورد مارا

 

[.:|Reihane|:.]

ثنا و حمد بی پایان خدارا
که صنعش در وجود آورد مارا

آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟
بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا؟

 

[شَفَــق]

آدمی در عالم خاکی نمی آید به دست
عالمی دیگر بباید ساخت وز نو آدمی

 

[.:|Reihane|:.]

آدمی در عالم خاکی نمی آید به دست
عالمی دیگر بباید ساخت وز نو آدمی

یک شبی مجنون نمازش را شکست
بی وضو در کوچه ی لیلی نشست

 

[شَفَــق]

تویی آن گوهر پاکیزه که در عالم قدس
ذکر خیر تو بود حاصل تسبیح ملک

 

[.:|Reihane|:.]

تویی آن گوهر پاکیزه که در عالم قدس
ذکر خیر تو بود حاصل تسبیح ملک

کودکی کوزه ای شکست و گریست
که مرا پای خانه رفتن نیست

 

[شَفَــق]

کودکی کوزه ای شکست و گریست
که مرا پای خانه رفتن نیست

تو همچو صبحی من شمع خلوت سحرم
تبسمی کن و جان بین که همی سپرم

 

[.:|Reihane|:.]

تو همچو صبحی من شمع خلوت سحرم
تبسمی کن و جان بین که همی سپرم

مرا می بینی و هردم زیادت می کنی دردم
تو را می بینم و میلم زیادت میشود هر دم

 

[شَفَــق]

من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش
هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت

 

[Sama_Shams]

من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش
هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت

تلخ و شیرین جهان چیزی به جز یک خواب نیست
مرگ پایان میدهد یک روز این کابوس را