مشاعره مشاعره با اشعار خودمان

[زینب میشی]

یادگارم از تو جز درد نبود

خاطراتم با تو خیلی سرد بود

 

[دلٕـ آرا]

دانستی که با من چه کردی؟
تو شدی ای یزید
که محبتت را بر روی من بستی
تو شدی ای یزید
که قلبم را کشتی
مگر غیر از این است ؟

 

[سوتارا]

نه اسمش عشق است.
نه علاقه ویانه عادت.
خریت...محض است دلتنگ کسی باشی که
دلتنگ کسی دیگر است

 

[دلٕـ آرا]

تا نشم رسوایزمانه
دست از دل بری بر نمیداری
تا نشوم دیوانه عالم
دست است دیوانگی بر نمیداری

 

[زینب میشی]

یاد تو آرامش جان من است

یادگارت خاک چشمان من است

 

[..のnya20..]

ت ومن در دیاری خیالی
به سوی آرزویی محالی

میسازیم از هر چه ک دل میخواهد
برای ما از هر چه عشق میخواهد

تا شود دنیایہ جـــــهنم ما
بهشتے کوچک در میان گرما

گرمای عشق من وتو سوازن است
در نبودمان باهم روحمان ویران است

 

[زینب میشی]

ت ومن در دیاری خیالی
به سوی آرزویی محالی

میسازیم از هر چه ک دل میخواهد
برای ما از هر چه عشق میخواهد

تا شود دنیایہ جـــــهنم ما
بهشتے کوچک در میان گرما

گرمای عشق من وتو سوازن است
در نبودمان باهم روحمان ویران است

ت شده طالع من در گذر شعرکده
به که گویم فراری ز ت ام زین بیت کده

 

[آقای گودرزی]

ت شده طالع من در گذر شعرکده
به که گویم فراری ز ت ام زین بیت کده

هوای تو در وجود من است
نگاه تو بسته به تار و پود من است
شاعران به بزرگواری خودشون ببشن دیه :i_dont_know::batting_eyelashes:

 

[Aliansari]

من آن گم کردهٔ راه و روالم

اسیـر سـرنوشتـی لا ابالم


نشستم هر چه حلاجی نمودم

نمیخواند غمم با سـن و سالم

 

[kimia_Rh]

ماهمه مردیم و ز جان ،جانی نداریم
این دل ما تا تو نبیند چه بگوید؟