مشاعره مشاعره با اشعار خودمان

[زینب میشی]

در دیاری که تو را ز یاد من می دزدند
بی نصیبم ز عشق کاش غمم می بردند

 

[hedeyh2002]

دوش در خیابان
کسی را دیدم دست در دست تو
فکر کنم توهمی پیش نبود
مگرنه تو خائن نبوده ای

 

[زینب میشی]

دنیا دردی نداشت
اگر نامردی نداشت

تب دوری مرا باز ز پا انداخته
خاطراتت مرا دربند دنیا کرده

 

[زینب میشی]

دوش در خیابان
کسی را دیدم دست در دست تو
فکر کنم توهمی پیش نبود
مگرنه تو خائن نبوده ای

یا ز من دوری کن و بگریز

یا مشو مغلوب درد من

 

[hedeyh2002]

یا ز من دوری کن و بگریز

یا مشو مغلوب درد من

نسیم حسری
نمی شود صدای
دوست داشتنم
را به گوشش رسانی

 

[..のnya20..]

یاد تو درقلبم می ماند
قلب من برای تو می خواند

نسیم حسری
نمی شود صدای
دوست داشتنم
را به گوشش رسانی

 

[hedeyh2002]

دلی دارم
که فقط برای تو
به تپش در می اید

 

[..のnya20..]

در این دنیا که هست کوهو که هست دریا
در این دنیا که هست ماهو که هست رویا
خدا خالق خدا منان خدا تنها
خدا رازق خدا دیان خدا یکتا

 

[Faezeh.H]

آسمان از دل تنگ خود من تنگ تر است

این همان بارش دلتنگی وقت سحر است

 

[دلٕـ آرا]

تا تو را دیدم دگر از زندگی هیچ نفهمیدم
تا تو را دیدم دگر خود نبودم
من ان دیووانه دلبسته ی تو بودم