مشاعره مشاعره با اشعار خودمان

[اِللا لطیفــی]

همت کنم تو را به خاک می‌سپارم.
تو هنوز نمی‌دانی برای من مرده‌ای!

یکی آهم کز این آهم بسوزد دشت و خرگاهم
یکی گوشم که من وقفم شهنشاه شکرخا را

 

[ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ]

یکی آهم کز این آهم بسوزد دشت و خرگاهم
یکی گوشم که من وقفم شهنشاه شکرخا را

از روز ازل که نگاهم با نگاهت گره خورد
عشقت در صدف وجودم چو مروارید محبوس شد

 

[Hami5]

دوست میدارمت اما نرود از یادم
کلماتی که جسورانه نثارم کردی

 

[ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ]

آمده با ذوق وشوق ولی چرا خود دار است؟
دلش سرشار از عشق ولی چشمانش پر بار است؟
آه خدایاچرا
قدمهایش سنگین وآهسته ولی ضربان قلبش تند وبی قرار است؟

 

[.Mobina.]

تو را می‌ستایم و ستایش از آنِ توست
این شبانه‌روز تنها نصیب چشم‌های تونست

 

[♡°DINA°]

تو را می‌ستایم و ستایش از آنِ توست
این شبانه‌روز تنها نصیب چشم‌های تونست

تا از تو جدا شدم دلم غمگین است
چون شمع مرا گریه و سوز آیین است

اشتباه شد شعر خودم نیست این

 

[ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ]

تا از تو جدا شدم دلم غمگین است
چون شمع مرا گریه و سوز آیین است

تو را چون ماه پنهان شده در ابر دوست دارم
تورا چون خوشید سوزانی که قدرت خیره شدن را میگیرد دوست دارم، توراچون رنگین کمان پس از بارون دوست دارم.
اما افسوس وصد آه که ندارمت ولی دوستت دارم.

 

[♡°DINA°]

تو را چون ماه پنهان شده در ابر دوست دارم
تورا چون خوشید سوزانی که قدرت خیره شدن را میگیرد دوست دارم، توراچون رنگین کمان پس از بارون دوست دارم.
اما افسوس وصد آه که ندارمت ولی دوستت دارم.

ماضی‌ام هیچ به مستقبل برایم راه نیست
اشتباهاتم مرا کشته، دلم آگاه نیست

 

[Hami5]

ماضی‌ام هیچ به مستقبل برایم راه نیست
اشتباهاتم مرا کشته، دلم آگاه نیست

تو می روی و من آه از سر نیاز میکنم
آید دمی که بخوانی مرا و ناز میکنم

 

[ᎴᏋᏝᏗᏒᏗᎷ]

تو می روی و من آه از سر نیاز میکنم
آید دمی که بخوانی مرا و ناز میکنم

من بسان مجنون م**س.ت چشمان توام
میدانم که میدانی من در تمنای توام

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.