مشاعره مشاعره با اشعار خودمان

[^-^miss- fateme:)]

هر شب و هر روز فکر و ذکر من یارا تویی
در میان سینه عشق بی همتای من تنها تویی

یک نفر آمد صدایم کرد و رفت

تنهاشدم با بی رحمی ، رهایم کرد و رفت

 

[زینب میشی]

یادم اید روز بدبختی و غم
در کنار هم چه ها میکردیم
دم درد و فکر و بدبختی و غم
همه با عشق سوا میکردیم

مهربانی مهر خواهد همچو آتش هیزمی

از دل نخواهی رفت به دل هستی مرهمی

 

[^-^miss- fateme:)]

مهربانی مهر خواهد همچو آتش هیزمی

از دل نخواهی رفت چون به دل هستی مرهمی

یارم امد با دل صفای خود
برد قلب بیتابم را با لبخند زیبای خود

 

[زینب میشی]

یارم امد با دل صفای خود
برد قلب بیتابم را با لبخند زیبای خود

دیده بگشودم تو را دیدم میان طالعم
سرنوشتم را نوشتی چون تو را من عاشقم

 

[atash.r]

می شکند بغض تو قفل قلب این دلم
پرده کنار می‌رود از جهان آفتاب

 

[زینب میشی]

با تو خوشم بی تو ولی ناخوشم

بی تو خوشی را به دلم می کُشم

 

[atash.r]

من مسکین و تن م*س*ت ش*را*ب
مانده ایم
اخر این قصه چه ها خواهد شد

 

[زینب میشی]

دیده را دریا کن و شرمی نکن

دل که عاشق شد حیا بی معنی است

 

[atash.r]

تو رو دیدم که قلب من دوباره شد یه دیوونه
دلم گیره تو دست تو داره م*س*ت*ا*ن*ه می خونه

 

[شرور]

هست سر در بهشت جاودان
بهشت است زیر پای مادران