مشاعره مشاعره با اشعار خودمان

[ronahi]

دل تنگم خواهد
که تو را در آغوش
سر شب تا به سحرگه گیرم

مي آيم
از شهر خورشيد
تا هم آغوش باد شوم
و بوسه هايم را
نثار كوير كنم

 

[kimia_Rh]

من دل تنگ دل افسرده تو را میخواهم
من رنگ نگاهت را در نگاه ابی بال پروانه می جویم

 

[Es_shima]

مي آيم
از شهر خورشيد
تا هم آغوش باد شوم
و بوسه هايم را
نثار كوير كنم

ا باید بگی:/
ترتیب مهمه!
اخرین کلمه از اخرین شعر رو باید شروع کنی

من دل تنگ دل افسرده تو را میخواهم
من رنگ نگاهت را در نگاه ابی بال پروانه می جویم

مستی شدم ولیکن نه از شرابی دیگر!
تلاش برای ساختن؛ باز هم خرابی دیگر
این قصه‌ خب همین است. نه انتها ندارد
امید به اینده؟! باز هم سرابی دیگر

 

[kimia_Rh]

روز گر شب میشود پایان رنگ شعله نیست
گر غروبی کرد خورشید انتهای دره نیست..

 

[Es_shima]

روز گر شب میشود پایان رنگ شعله نیست
گر غروبی کرد خورشید انتهای دره نیست..

این شعر چ قدر اشناس!.
اشعار اینجا باید از خودتون باشه.


تمام شد چه راحت؟ قبولش چه سخت
نبوده امید و نشد زندگی به! خیال تو تخت!

 

[kimia_Rh]

این شعر چ قدر اشناس!.
اشعار اینجا باید از خودتون باشه.


تمام شد چه راحت؟ قبولش چه سخت
نبوده امید و نشد زندگی به! خیال تو تخت!

شعرش مال خودمه اما وزنش از روی این شعره
دود اگر بالا نشیند کسر شأن شعله نیست
جای چشم ابرو نگیرد گرچه او بالاتر است
*****
تاچشم تو بر چشم من افتاد
ان اتش خاموش به یکباره برافتاد

 

[Es_shima]

دست مرا خواهی و نتوان کرد رهایش
او را زمین زدم گفتم منم عصایش....

 

[kimia_Rh]

شاه کلید قلب من دریای چشمانت بود
اه که تو را ای مهربان عجب چشمانی بود

 

[Es_shima]

دستم دگر در موی تو اما نخواهد رفت...
حالا که حس کردم که زندم زندگی در رفت

 

[Tannaz]

دستم دگر در موی تو اما نخواهد رفت...
حالا که حس کردم که زندم زندگی در رفت

تو را دوس دارم با تمام بدي هايت و خوبي هايت
تو را به خاطر هر انچه هستيو خواهي بود دوس دارم