مشاعره مشاعره با اشعار خودمان

[زینب میشی]

دیشب از زلف کجش دیوانه بود
همچو مستی راهیِ میخانه بود

 

[alinasserikhanik]

دیشب از زلف کجش دیوانه بود
همچو مستی راهیِ میخانه بود

در عبور کوچه های پیچ پیچ
دردل میخانه ای رندانه بود

 

[alinasserikhanik]

در عبور کوچه های پیچ پیچ
دردل میخانه ای رندانه بود

درد ودرمانش غرض بودونوا
چونکه از نامردمان بیگانه بود

 

[alinasserikhanik]

درد ودرمانش غرض بودونوا
چونکه از نامردمان بیگانه بود

داشت برسر طالع نیلوفری
درسکوت عقل اودیوانه بود

 

[alinasserikhanik]

داشت برسر طالع نیلوفری
درسکوت عقل اودیوانه بود

دردل آسایش اش یک غم نبود
باسکوت کوچه اوهمه خانه بود

 

[زینب میشی]

دیده بگشودم نشسته دیدمش اندر دلم
کاش میدانست که جز او نیست مشکلم

 

[alinasserikhanik]

دیده بگشودم نشسته دیدمش اندر دلم
کاش میدانست که جز او نیست مشکلم

مشکل هردیده ای دردردهاست
رنج نامردان چنان اشک ریاست

 

[زینب میشی]

تا حکایت میکنم از ظلم و درد
میشود اشکم درون چشم سرد

 

[alinasserikhanik]

تا حکایت میکنم از ظلم و درد
میشود اشکم درون چشم سرد

دردنامردی به اشک وناله ها
غرق درخون میشوند آلاله ها

 

[زینب میشی]

آخر از عشق سر بیابان می نهم

حرمت بیچاره دل زیر پا می نهم