مشاعره مشاعره با اشعار خودمان

[alinaserikhanik]

یوسفم گُم گشته اینک در بیابان دلم
تو بگو اینک کجا یابم یوسف گم گشته ام

ما دلخوشیم به راه غم این تازه کارها
بویی دوا کند فتنه ی این بی تبارها

 

[Mr.Ramin]

اه از روزی که فرهاد اید
او شیرین را ببیند

 

[alinaserikhanik]

اه از روزی که فرهاد اید
او شیرین را ببیند

درفصل عشق شیرین درقرص ماه دیرین
فرهاد وش به جهدم ،جان عزیز شیرین

 

[hadi]

درفصل عشق شیرین درقرص ماه دیرین
فرهاد وش به جهدم ،جان عزیز شیرین

نازی به یار کردم
دل را دچار کردم
چون صورتش بدیدم
فوری فرار کردم

 

[alinaserikhanik]

نازی به یار کردم
دل را دچار کردم
چون صورتش بدیدم
فوری فرار کردم

ماهی تو نیک رویی
با دل به گفتگویی
تا روی ماه دیدم
عکس تورا کشیدم
ای خوب ترتوماهم
من عاشق به راهم
گاهی خطا نمایم
چشمک بنا نمایم
گاهی سرم به زیراست
چون چشم برسریراست

 

[hadi]

ماهی تو نیک رویی
با دل به گفتگویی
تا روی ماه دیدم
عکس تورا کشیدم
ای خوب ترتوماهم
من عاشق به راهم
گاهی خطا نمایم
چشمک بنا نمایم
گاهی سرم به زیراست
یک اشک برسریراست

تقدیر این چنین بود
عاشق بسی حزین بود
اما برای ایشان
صد فتنه در کمین بود

 

[alinaserikhanik]

تقدیر این چنین بود
عاشق بسی حزین بود
اما برای ایشان
صد فتنه در کمین بود

دردام فتنه هایت چشم ام شده به رای ات
چون دلبرم توباشی فردوس گشته جای ات
ای نیک بین چوگوهر،چشم شده براین در
هم راه خوان بلبل ،اشکم شده به پای ات

 

[hadi]

دردام فتنه هایت چشم ام شده به رای ات
چون دلبرم توباشی فردوس گشته جای ات
ای نیک بین چوگوهر،چشم شده براین در
هم راه خوان بلبل ،اشکم شده به پای ات

تر شد دو دیده در هجر، ای بی وفا کجایی
در دل نشسته دوده، ای بی وفا کجایی
« گفتی ز روز گاران دردی نشسته بر دل»
گفتم برون توان کرد، آری اگر بیایی

 

[alinaserikhanik]

تر شد دو دیده در هجر، ای بی وفا کجایی
در دل نشسته دوده، ای بی وفا کجایی
« گفتی ز روز گاران دردی نشسته بر دل»
گفتم برون توان کرد، آری اگر بیایی

یاران غایب اکنون درخاک نی نوا یند
درجمع نی سرایان همواره بی صدایند
دردل بساط مردی ،برنی صدای عشقند
در عزم مردمی شان سرخط خصم هایند

 

[hadi]

یاران غایب اکنون درخاک نی نوا یند
درجمع نی سرایان همواره بی صدایند
دردل بساط مردی ،برنی صدای عشقند
در عزم مردمی شان درچشم خصم آیند

دیوانه وار گویم، بر هر کرانه نامت
از هر کسی بپرسم، من بی اراده حالت
ناچار گشته ام من، براین سکوت اما
بی اعتنا نباشد، فریاد بی جوابت